English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2543 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
spat U : حلزون خوراکی خیلی کوچک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
winkle U جابجا کردن حلزون خوراکی
winkles U جابجا کردن حلزون خوراکی
littleneck clam U نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
clams U حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
clam U حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
subminiature U خیلی کوچک
It's too small U آن خیلی کوچک است.
minicamera U دوربین خیلی کوچک
minicam U دوربین خیلی کوچک
micro- U در معنای خیلی کوچک
microwave U موج خیلی کوچک الکترومغناطیسی
miniaturization U خیلی کوچک کردن چیزی
This position is much too small for me . U این سمت برای من خیلی کوچک است
lockets U قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
locket U قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
capacitor U وسیلهای با فرفیت خیلی بالا و کوچک که میتواند برای قط عات RAM فرار
crystals U قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystal U قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
slugged U حلزون
slugs U حلزون
snails U حلزون
snaillike U حلزون وار
scallop U حلزون گرفتن
labyrinth U حلزون گوش
holothurian U حلزون دریایی
snailery U پرورشگاه حلزون
auditory labyrinth U حلزون شنوایی
labyrinths U حلزون گوش
snail حلزون با پوسته
cochlea U حلزون گوش
scallops U حلزون گرفتن
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
mollusc U جانور نرم تن حلزون
molluscs U جانور نرم تن حلزون
shellfish U حلزون صدف دار
mollusk U جانور نرم تن حلزون
cockleshells U صدف حلزون دوکپهای
spat U بچه حلزون مرافعه
cockleshell U صدف حلزون دوکپهای
slug حلزون بدون پوسته
labium U لبه صدف حلزون
slugs U مثل حلزون حرکت کردن
slugged U مثل حلزون حرکت کردن
helicoid U بشکل پوسته حلزون مارپیچ
slug U مثل حلزون حرکت کردن
soft shell U حلزون دارای صدف نرم
hard clam U حلزون دارای کفههای صدفی سخت
shelling U صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shell U صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shells U صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
ray U ماهی چهارگوش عمق زی که از حلزون تغذیه میکند
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
rattling U خیلی تند خیلی خوب
chow U خوراکی
chows U خوراکی
cates U خوراکی
viands U خوراکی
comestible U خوراکی
edible U خوراکی
meal U خوراکی
meals U خوراکی
eating U خوراکی
trophic level U تراز خوراکی
oysters U صدف خوراکی
mussles U صدف خوراکی
green meat U گیاه خوراکی
strawberry U چلیک خوراکی
oyster U صدف خوراکی
articles of food U موادغذایی یا خوراکی
strawberries U چلیک خوراکی
green vegetable U سبزی خوراکی
pinon U تخم خوراکی کاج
sego U پیاز خوراکی زنبق
periwig U نوعی صدف خوراکی
meadow mushroom U قارچ خوراکی معمولی
morel U قارچ مورکلای خوراکی
salmonberry U تمشک سرخ خوراکی
truffle U قارچ خوراکی دنبلان
truffles U قارچ خوراکی دنبلان
potherb U سبزیهای معطر خوراکی
pinyon U تخم خوراکی کاج
cero U نوعی ماهی خوراکی
champignon U نوعی قارچ خوراکی
larders U گنجه خوراک خوراکی
larder U گنجه خوراک خوراکی
turbot U ماهی پهن خوراکی
morelle U قارچ مورکلای خوراکی
roughage U مواد خوراکی زبر
greenling U نوعی ماهی خوراکی و گوشتخوار
porgy U ماهی خوراکی دندان دار
sockeye U ماهی خوراکی ریزشمال کلمبیا
cantarellus U نوعی قارچ کوهی خوراکی
porgee U ماهی خوراکی دندان دار
root crops U محصولات دارای ریشههای خوراکی
shell bean U لوبیایی که مغز ان خوراکی است
root crop U محصولات دارای ریشههای خوراکی
gemma U نرم تن یا صدف گردکوچک خوراکی
short order U خوراکی که زود مهیا میشود
terrapins U لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
To decay . To go bad . U فاسد شدن ( مواد خوراکی وغیره )
snapping turtle U لاک پشت بزرگ خوراکی ابزی
burnt offerings U حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
burnt offering U حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
giblet U احشاء خوراکی مرغ خانگی وغیره
terrapin U لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
whiting U ماهی نرم باله خوراکی اروپایی
geoduck U نوعی جانور نرم تن یاصدف خوراکی
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
hasty pudding U خوراکی که با ارد وشیروکره وگوشت درست میکنند
shad U شاه ماهی خوراکی اروپا وشمال امریکا
white crappie U ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
gemmule U یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
timbale U خوراکی مرکب از گوشت ماهی وجوجه وپنیر وغیره
green turtle U لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است
widget U آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
emergencies U خیلی خیلی فوری
emergency U خیلی خیلی فوری
increment U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board U تخته کوچک برای موجهای کوچک
jigger U بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
jim dandy U ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
pitting corrosion U سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
knobble U برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin U لیوان کوچک پیمانه کوچک
sea cucumber U حلزون دریایی از جنس راب دریایی
pomfret U یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
To go bad . To rot . To spoilt . U خراب شدن ( فاسد شدن مواد خوراکی )
applet U 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
small scale U طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small-scale U طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage U 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
davit U جرثقیل کوچک جرثقیل کوچک قایق
ten U خیلی
dammit U خیلی
copious U خیلی
many U خیلی
highly U خیلی
in large quantities U خیلی خیلی
not a few U خیلی ها
very little U خیلی کم
damn U خیلی
very U خیلی
villainous U خیلی بد
dumpiness U خیلی
for long U خیلی
abysmal <adj.> U خیلی بد
routh U خیلی
to a large extent U خیلی
far and away U خیلی
skin and bones <idiom> U خیلی لاغر
ritzy U خیلی شیک
skinless U خیلی حساس
Neanderthal U خیلی کهنه
raff U خیلی زیاد
(as) old as the hills <idiom> U خیلی قدیمی
superabundant U خیلی زیاد
primely U خیلی خوب
precisian U خیلی دقیق
rotundily U چاقی خیلی
flying high <idiom> U خیلی شادوشنگول
lily white U خیلی سفید
She is very pretentious. U خیلی ادعادارد
lower most U خیلی پست تر
many people U خیلی از مردم
many people U خیلی اشخاص
many persons U خیلی اشخاص
senseful U خیلی حساس
whopping U خیلی بزرگ
number one U خیلی خوب
get up the nerve <idiom> U خیلی شلوغ
hit bottom <idiom> U خیلی پست
bone dry U خیلی خشک
very light U خیلی سبک
much worse U خیلی بدتر
He is a loose card . U خیلی ول است
overstrung U خیلی حساس
I had an awful time . U به من خیلی بد گذشت
decrepit U خیلی پیر
superrabundant U خیلی زیاد
not so hot <idiom> U نه خیلی خوب
pianissmo U خیلی نرم
swith U خیلی عظیم
ultraconservative U خیلی محتاط
Nothing more, thanks. خیلی متشکرم.
toploftiness U خیلی متکبر
to spread like wildfire U خیلی زودمنتشرشدن
(a) snap <idiom> U خیلی ساده
faraway U خیلی دور
span new U خیلی تازه
Recent search history Forum search
1It could have been a lot worse.
2لب آب
2لب آب
1روی پوسته تخم مرغ قدم برداشتن چه اصطلاحی در زبان انگلیسی دارد؟
1argan
1رزیتا
2In order to be interesting you have to be mean
2In order to be interesting you have to be mean
1usually i moved much faster_ask the other girls that i'd been out with.
1we drove to visit my parents in Ipswich.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com